سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوش رفتاری، دوستی را پایدار می کند . [امام علی علیه السلام]
اگر شما هم یکی از قربانیان بی وفایی هستید، اکنون در سراشیبی مسیر زندگی تان قرار گرفته اید. اغلب زوجهایی که چنین مشکلی دارند، معتقدند که تا به حال هیچ گاه چنین هیجانات شدیدی را تجربه نکرده بودند. آنها احساس خشم، افسردگی، ترس، گناه، تنهایی و شرمساری می کنندهمسری که مورد بی وفایی قرار گرفته است، همیشه از خودش می پرسد: چطور توانست چنین کاری با من بکند؟ چطور توانست به من خیانت کند و بارها و بارها به من دروغ بگوید؟ هرگز دیگر نمی توانم به او اعتماد کنم.چنین فردی، دچار احساس خشم و انزجار شدیدی می شود و احساس می کند به قدری آسیب دیده است که حتی قادر به بیان آن در قالب کلمات نیست.اگر به شدت احساس خشم و عصبانیت کردید، با همسرتان صحبت نکنید اما به نقشهای زناشویی خود مانند رسیدگی به امور خانه و فرزندان و.. عمل کنید.وقتی زوجین چنین هیجانات شدیدی را تجربه می کنند، پرسش اساسی این است که آیا بهبود اوضاع و رفع اختلالات زناشویی امکانپذیر است یا خیر؟ چطور می توان این بحران را پشت سر گذاشت؟ حتی در صورت بهبود، آیا قادریم با خاطره این خیانت و بی وفایی به زندگی مشترک ادامه دهیم؟متخصصان و مشاوران ازدواج با اطمینان پاسخ می دهند که بله و به شما اطمینان می دهند که در صورت در نظر گرفتن این پیشنهادات و البته دریافت کمکهای تخصصی، آینده خوبی در انتظار زندگی مشترک تان خواهد بود.فرآیند بی وفایی دردی غیرقابل تحمل را به افراد وارد می کند. اگر خودتان را برای آنچه پیش خواهد آمد آماده کنید، نه تنها عذاب کمتری می کشید، بلکه به ازدواجتان فرصت بیشتری برای بهبود و دوام می دهیدگام اول: آیا می خواهید زندگی زناشویی تان را نجات دهید؟ظهور بی وفایی نشان دهنده این است که ازدواجتان برای مدت طولانی دچار مشکل جدی بوده است، خواه آن را تشخیص داده باشید یا نه. یکی یا هر دوی شما نیازهای اساسی یکدیگر را بر طرف نکرده اید به همین دلیل بی وفایی فرصت رشد پیدا کرده است. شاید آزار دهنده باشد اما علت اصلی بی وفایی در زندگی زناشویی، کمرنگ شدن ردپای عشق است. قربانی بی وفایی باید از خودش بپرسد: چه بلایی بر سر عشق مان آمد؟ در برطرف کردن کدام نیاز او شکست خوردم؟گام دوم: به هیچ وجه این وضعیت را تحمل نکنید.ازدواج ارتباطی اختصاصی است که در آن دو نفر یکی می شوند و باید با هم بمانند. سه نفر در این میان نمی گنجد. ظهور بی وفایی به معنای این است که زندگی مشترک قبل از این از هم پاشیده است. بنابراین بویژه به زنان توصیه می شود که مسیری مستقل و سختگیرانه را در پیش بگیرند و درصدد باشند که برای همسر بی وفا روشن کنند که به هیچ عنوان این وضعیت را تحمل نمی کنند.اشتباه نکنید، منظور ما این نیست که با فهمیدن این مساله، داد و فریاد به راه اندازید، همه دوستان و آشنایان را مطلع سازید و یا حتی خانه را ترک کنید بلکه منظور ما این است که به سرعت میدان را برای نفر سوم خالی نکنید. در اکثر مواقع زنان با مشاهده این وضعیت به شدت سرخورده شده و بعد از مدتی کشمکش و درگیری با همسر، زندگی زناشویی را ترک می کنند و به راحتی اجازه می دهند نفر سوم از این فرصت استفاده کرده و در دل همسر شان جا باز کند. شما علی رغم شکست عاطفی که دیده اید باید بمانید، مشکلات را شناسایی و حل کنید و شخص ثالث را کم کم از زندگی خویش بیرون کنید. اجازه ندهید به همین راحتی زندگی چند ساله تان را از دست داده و همه چیز را رها کنید. اگر لازم دیدید و یا به شدت احساس خشم و عصبانیت کردید، با همسرتان صحبت نکنید اما به نقشهای زناشویی خود مانند رسیدگی به امور خانه و فرزندان، آشپزی و.. عمل کنید.گام سوم: بدانید چه انتظاری داشته باشید.اغلب بی وفایی ها می تواند به طلاق منجر نشود و در نهایت به رفع اختلاف بینجامد. فرآیند بی وفایی دردی غیرقابل تحمل را به افراد وارد می کند. اگر خودتان را برای آنچه پیش خواهد آمد آماده کنید، نه تنها عذاب کمتری می کشید، بلکه به ازدواجتان فرصت بیشتری برای بهبود و دوام می دهید. یکی از بهترین راهها برای افزایش آمادگی این است که بدانید چه انتظاری داشته باشید؟برای مثال بعد از چند روز از وقوع این حادثه، وقتی به اندازه کافی توانستید بر اعصاب خود مسلط شوید، مهر سکوت را بشکنید و در فضای مناسب و در غیاب فرزندان(البته اگر صاحب فرزند هستید) به طور مفصل با همسرتان صحبت کنید و ببینید چه انگیزه ای باعث بروز این رفتار ناشایست شده است؟ چه کمبودی در زندگی داشته است؟ از شما چه توقعی داشته است که نتوانسته اید آن را اجابت کنید؟ فرد جدید چه خلایی از همسر شما را پر می کند ؟و...در برخی از موارد زندگی زناشویی دارای کاستیهایی است که اگر شناسایی و اصلاح شود، مشکلات تا حد زیادی بر طرف می شود اما در برخی دیگر از موارد، زن و مرد مشکل خاصی با هم ندارند و تنها مرد در یک موقعیت وسوسه انگیز قرار گرفته و دچار لغزش شده است. اینجاست که نقش شما پر رنگ تر می شود. شما باید به عنوان یک زن ثابت کنید که هنوز هم مرکز عاطفی خانواده تان هستید و می توانید دوباره همسرتان را به خانواده بازگردانید.بازگشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر هر دو طرف استگام چهارم: شروع به رفع نیازهای یکدیگر کنید در این مرحله همسر خیانت دیده باید سعی کند نیازهای عاطفی را که فردی دیگر برای همسرش برطرف می کند، به شکل بهتری برطرف کند. زن و مرد می توانند ازدواجشان را بازسازی کنند و با برطرف کردن نیازهای یکدیگر، فصل تازه ای از عشق را در زندگی خود برنامه ریزی کنند.وقتی در نهایت می آموزید مهم ترین نیازهای عاطفی یکدیگر را برطرف کنید، عشق و ازدواجتان نیرومندتر از همیشه می شود. بازگشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر هر دو همسر است. آنها با عبور از این شرایط سخت به همراه یکدیگر متوجه می شوند که بیشتر از همیشه یکدیگر را دوست دارند. بی وفایی را به عنوان محرکی اصلاح کننده ببینید که در نهایت موجب می شود زوج ها در مورد نیازهای مهم شان کار کنند. وقتی شروع به کار کردن در مورد این نیازها کنید، زندگی مشترک تان همان می شود که همیشه خواهانش بوده اید از طریق ارتباط کلامی شما می توانید اولین گامهای اصلاح رابطه تخریب شده تان را بردارید. توجه داشته باشید که ارتباط کلامی ویژگی اختصاصی انسانهاست. زوجین در قالب کلام، نگرشهای خود را درباره خویشتن، مخاطب خود، مسائل کلی و مسائل مشترک به یکدیگر انتقال می دهند. با توجه به اهمیت این مساله در یادداشتهای آتی به شما آموزش داده خواهد شد که چگونه از این طریق، رابطه زناشویی تان را بهبود بخشید.نکته آخر و بسیار مهم این است که اگر شما جز آن دسته از زنانی هستید که مورد بی وفایی قرار گرفته اید انجام اقدامات پیشنهاد شده را به شما توصیه می کنیم از طرف دیگر مراجعه نزد مشاور خانواده به همراه همسرتان را اکیدا توصیه می کنیم. گاهی اوقات برخی مطالب از دید افراد نادیده گرفته می شود و تنها چشمان تیز بین یک متخصص است که می تواند مشکلات اصلی را شناخته و اصلاح نماید.
  
  
ازدواج پیوند مقدسی است برای با هم بودن . شریک زندگی هم شدن اما در تمام شرایط . انتخاب شریک زندگی مهم ترین انتخاب زندگی است چون نتیجه ی خوب یا بد آن بر دیگر شئون زندگی فرد تاثیر می گذارد.همانطور که برای هر انتخابی در زندگی قوانین و راهکارهایی وجود دارد که به گزینه ی بهتر بیانجامد در مورد ازدواج هم چنین است و ما در بخش جوان و ازدواج به تفصیل راجع به آن صحبت کرده ایم .اما قبل از انتخاب ، آمادگی دختر و پسر برای پذیرش نقش های جدید بسیار مهم است. اگر هر کدام از طرفین بدون کسب توانائی های لازم برای زندگی خانوادگی وارد این عرصه بشوند ، در خوشبینانه ترین شکل آن بعد از طی چند سال کشمکش و آزمون و خطا بالاخره رفتارهای مناسب برای موفقیت در زندگی مشترک را خواهند آموخت. اما در خیلی از موارد این اتفاق نمی افتد و اگر با حفظ ظاهر کنار هم زندگی کنند ، باز هم در حقیقت همدیگر را تحمل می کنند.اولین قدم برای داشتن ازدواجی موفق ، تشکیل خانواده در زمانی است که دختر و پسر به بلوغ عاطفی رسیده اند و شناخت صحیحی از ازدواج دارند.البته داشتن آمادگی روحی برای پذیرش زندگی جدید نباید بهانه ای شود که دختر و پسر از ازدواج شانه خالی کنند. خداوند در آیه ی 21 سوره ی روم فرموده اند:و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّة و رحمة )از نشانه های او این است که از خود شما جفتهایی برای شما آفرید تا نزد ایشان آرامش یابید, و میان شما دوستی و مهربانی برقرار ساخت. خداوند وعده داده اند که محبت بین همسران ایجاد می شود.دختر و پسر با کسب مهارت های لازم بهتر است رویا پردازی و تخیل را کنار بگذارند و نسبت به جامعه و خانواده شان و انتظارات و نقش هایی که در آینده باید ایفا کنند ،شناخت کامل داشته باشند. برای مثال دختر خانومی که در جامعه ای مثل ایران قصد ازدواج دارد باید بداند که حتی اگر تحصیلات بالا و موقعیت کاری خوبی هم داشته باشد اما باز نیازمند فنون کدبانو گری است و این که باید توانایی مدیریت صحیح در روابط خود با خانواده ی همسرش راداشته باشد زیرا در کشور ما پسر ها حتی بعد از ازدواج پیوند های عمیقی مخصوصا با مادرشان دارند.قدم بعد انتخاب صحیح کسی است که او هم آمادگی پذیرفتن زندگی مشترک با تمام خوبی ها و البته سختی هایش را دارد . انتخاب مناسب هم برای هر کسی تعریفی مخصوص خود او را دارد. اینچنین نیست که بتوان از روی یک نسخه ی واحد عمل کرد. البته کلیاتی مانند صداقت ،نجابت ،استقلال و ... وجود دارد اما هر کس با توجه به خصوصیات فردی و خانوادگی خود ، باید نیمه دیگر خود را انتخاب کند.گاهی دو نفر بدون شناخت مناسب از روحیات ،خواسته ها ،نیاز ها ،باید و نباید ها و خلاصه بدون تشابه فرهنگی با هم ازدواج کرده و بعد از مدتی برای بهتر شدن ارتباط شان نفر سوی را هم وارد زندگی شان می کنند .و این بزرگ ترین اشتباه ممکن است زیرا دختر و پسری که مهارت لازم برای زن و شوهری را ندارد در یک ارتباط بیمار ، خود را وارد عرصه ای می کند که باید نقش مهم پدر و مادری را نیز بپذیرند . کاملا طبیعی است که فرزند این خانواده نیز نتواند در زیر چتر حمایتی والدین خود تبدیل به یک انسان توانا با بهداشت روانی بالا گردد. و با احتمال زیاد خود او زمانی که قرار باشد وارد زندگی مشترک گردد فاقد مهارت های لازم جنسیت خود خواهد بود. زیرا بهترین زمان برای یاد گیری این مهارت در کودکی از طریق همانند سازی با والد هم جنس خواهد بود حال اگر این والد همجنس خود رفتار های صحیح در ارتباط زناشویی رانداشته باشد ،آنوقت چه می شود؟بدیهی است که این چرخه ی معیوب ادامه می یابد.همیشه شکست در ازدواج به طلاق قانونی نمی انجامد خیلی از زوج هایی که می شناسیم هرچند از یکدیگر جدانشده اند اما در حقیقت زندگی جداگانه ای دارند. آن ها در یک خانه زندگی می کنند اما جدا از هم تصمیم می گیرند، تفریحات جدا گانه ای دارند ، با هم گفتگو نمی کنند ، از حال هم با خبر نیستند و در یک کلام دنیایشان با هم متفاوت است .هر چند کارشناسان پیشنهاد می کنند برای آنکه بهداشت روانی فرد به خطر نیفتد ،بعد از ازدواج هم شخص بتواند ساعاتی را برای خودش داشته باشد و لزومی ندارد تمام کارها و تصمیماتش را با طرف مقابل در میان بگذارد اما این استقلال حد و مرزی دارد و اگر این حدود شکسته شوند آنوقت کم کم دو نفر از هم دورتر ودورتر شده و بااینکه در یک خانه زندگی می کنند ، همخانه های یکدیگر می گردند.تحمل این شرایط (طلاق عاطفی) برای زن و شوهر بسیار سخت است و احتمال خیانت به تعهد زناشویی را بالا می برد اما بیشتر از زن و شوهر ، فرزندان در این محیط آسیب می بینند و ارتباط سرد والدین ، محیط خانواده را برایشان نا مطلوب می کند.همانطور که گفتیم دو مرحله ی آمادگی و انتخاب صحیح در موفقیت ازدواج نقش زیادی دارد. اما روش ادامه ی مسیر و خسته نشدن در نیمه ی راه و با بروز مشکلات ، بسیار مهم است . هنگامی که صیغه ی عقد جاری می شود و دو نفر برای تمام عمر با هم پیمان می بندند ، مانند زمانی است که سوت آغاز مسابقه به صدا در می آید. مسابقه ای با هدف خوشبختی و مدت زمان تمام عمر. توجه به قسمت دوم بسیار مهم است. یعنی تلاش در یکسال و دوسال و ده سال به تنهایی نتیجه نمی دهد بلکه تمام لحظه ها و ساعت ها و روز هایی که از عمر فرد باقی مانده ، باید خود را در مسابقه حس کند.این مسابقه مانند هر کار تیمی دیگر نیاز به هماهنگی تمام اعضا دارد . اگر تیمی با توانایی های فردی خوب شروع به کار کند ،ابتدای راه را هم به خوبی انجام دهد اما در میانه ی راه خسته شود و یا اهداف مسابقه را فراموش کند ، ناگزیر شکست می خورد.اگر زن و شوهر در آغاز مراقب رابطه شان باشند اما به مرور فراموش کنند که چه وظایفی را دارندو برای تداوم رابطه زناشویی باید چه رفتارهایی را داشته باشند ، محیط خانه شان روز به روز سرد تر خواهد شد.برای هیچ کس مطبوع نیست در کنار کسی زندگی کند که دوستش ندارد . همسرانی که از هم دور می شوند ، با حسرت از روز های اول آشنایی شان یاد می کنند و غبطه ی زندگی زن وشوهر های صمیمی را می خورند اما خوشان برای رسیدن به این مهم تلاش نمی کنند.تبیانی های عزیز ، اگر هنوز ازدواج نکرده اید ابتدا خود را برای پذیرفتن نقش های جدیدتان آماده کنید و در هنگام انتخاب دقت داشته باشید و اگر انتخاب کرده و زندگی تان را تشکیل داده اید ، در صورت نیاز مهارت های ارتباطی تان را قوی تر کنید و سپس در کنار همسرتان سعی کنید از طلاق عاطفی که به عقیده ی من بیماری خاموش زندگی زناشویی است
  
  
شاید اغراق نباشد که بگوییم انسان، عاطفی‌ترین موجود زنده روانشناختی است. عاطفه است که انسان را آفریده و انسان است که پیشتر و غالباً با عواطفش زندگی می‌کند تا عقلش. تقریباً هیچ عمل انسان را نمی‌توان یافت که به نحوی رنگ عاطفی نداشته باشد. تولیدمثل، حفظ و بقای نسل و حتی ادامه حیات عمدتاً معلول عواطف‌اند تا عقل. راه دستیابی به ازدواج موفق و یک زندگی خانوادگی سرشار از خوشبختی، بسیار ساده و سرراست است اگر بدانی چه موقع معذرت‌خواهی کنی.زوج‌های شاد در مقایسه با زوج‌هایی که رابطه عاطفی خوبی ندارند، احساس همدلی بیشتری نسبت به هم نشان می‌دهند و نسبت به احساسات یکدیگر حساسیت بیشتری به‌ خرج‌ می‌دهند. در حقیقت دانستن این که چه موقع، چرا و چگونه از همسرتان معذرت‌خواهی کنید و برخورداری از توانایی‌هایی چون شکیبایی، بردباری و مدارا کردن هنگام عصبانیت، احتیاج به مهارت‌های عاطفی پیشرفته و سطح بالایی چون همدلی، کنترل خود و درک عمیق نیازها و احساسات دیگران دارد.مواردی که ذکر شد از اجزای هوش عاطفی است که لازمه گفتگو و تعامل موفقیت آمیز یک زندگی زناشویی به حساب می‌آید. اما هوش عاطفی به چه طریقی می‌تواند زندگی زناشویی را تحت تأثیر خود قرار دهد؟اساسی‌ترین توانایی مؤثر در هوش هیجانی (عاطفی)، دریافت و تشخیص دقیق عواطف است. محققان در این زمینه دست به آزمایشاتی زده‌اند که نتایجی را در برداشته است که به آنها اشاره می‌کنیم. اول از همه، این نتایج نشان می‌دهد ازدواج و زندگی زناشویی یک بافت سرشار از عاطفه است. در ازدواج‌هایی که در آنها زوجین با یکدیگر در تعارض و دعوا باشند ، برانگیختگی‌های عاطفی زیادتری دیده می‌شود. به عبارت دیگر ، بیشتر اختلافات میان زوجین به دلیل برانگیختگی‌های عاطفی صورت می‌گیرد ، کما این که ارزیابی‌های فیزیولوژیکی (مثل ضربان قلب، افزایش رسانایی پوست و فعالیت‌های ماهیچه‌ای) این موضوع را نشان می‌دهد. همچنین مطالعات نشان می‌دهد افراد در توانایی دریافت و تشخیص دقیق عواطف خود و دیگران با یکدیگر تفاوت دارند؛ مثلاً بعضی زوج‌ها، آشکارا نسبت به علائم عاطفی همسرشان بی‌توجه هستند و آن را نادیده می‌گیرند یا آمادگی سوءتعبیر و عدم تشخیص صحیح این عواطف را دارند. علاوه بر اینها، انسان‌ها دارای تفاوت‌های قابل توجهی در توانایی ابراز صریح عواطف خود هستند. مثلاً برخی زوج‌ها عادت دارند پیام‌های عاطفی مبهم گیج‌کننده‌ای به طرف مقابل خود بدهند (هم زمان می‌خندند وهم‌ اخم می‌کنند.)مهم‌تر از همه اینها، پژوهشگران دریافته‌اند زوج‌های شاد در مقایسه با زوج‌هایی که رابطه زناشویی و عاطفی خوبی با هم ندارند، احساس همدلی بیشتری نسبت به هم نشان می‌دهند و نسبت به احساسات یکدیگر حساسیت بیشتری به خرج می‌دهند.زوج‌هایی که با هم اختلاف داشته و انتظارات نادرستی از یکدیگر دارند، پیام‌های عاطفی خنثی یا نسبتاً منفی نسبت به یکدیگر بروز می‌دهند که سبب ایجاد خشم و عصبانیت درهر دو، نسبت به طرف مقابل می‌شود. به این ترتیب، پیامدهای مخرب و منفی به صورت یک حلقه معیوب در می‌آید که رهایی از آن برای هر دو زوج بسیار دشوار می‌شود.مطالعات دیگر نیز نشان داده زنان بهتر از مردان در ابراز دقیق عواطف و تشخیص آنها عمل می‌کنند. توانایی ابراز دقیق عواطف در زنان ناشی از توانایی بالای آنان در استفاده از رفتارهای غیرکلامی در جریان ارسال پیام‌های عاطفی است. برای مثال وقتی یک زن پیام عاطفی مثبتی به شوهرش می‌دهد، احتمالاً از علائم غیرکلامی بدنی (مثل لبخند زدن) و از یک لحن صمیمانه هنگام سخن گفتن استفاده می‌کند.در واقع موضوعات خاصی چون میزان ارتباط جنسی، نحوه تربیت فرزندان یا این که زن و شوهر با چه میزان بدهی و پس‌انداز احساس راحتی می‌کنند، موضوعاتی نیستند که یک زندگی زناشویی را پابرجا نگاه دارند یا متلاشی کنند. شیوه بحث درباره این نکات حساس است که در سرنوشت ازدواج حائز اهمیت است، حتی این که زن و شوهر درباره نحوه مخالفت کردن به توافقی با یکدیگر برسند ، رمز بقای ازدواج است.مردان و زنان باید بر تفاوت‌های جنسیتی ذاتی خود در برخورد با احساسات حاد غلبه کنند. در صورت شکست در انجام این کار، زوجین نسبت به شکاف‌های عاطفی‌ای که در نهایت می‌توانند موجب گسستن پیوند آنان شوند ، آسیب‌پذیر می‌شوند. اگر یکی از زوجین یا هر دوی آنها، کاستی‌های خاصی از نظر هوش هیجانی داشته باشند ، احتمال عمیق‌تر شدن این شکاف‌های عاطفی افزایش خواهد یافت. در ازدواج سالم، زن و شوهر در امر گله کردن از یکدیگر احساس راحتی می‌کنند، اما معمولاً زوجین در زمان عصبانیت، گله‌‌های خود را در قالبی منحرف همچون حمله به شخصیت طرف مقابل ابراز می‌کنند که به ترور شخصیت معروف است، یعنی انتقادی است که نه بر عمل فرد، بلکه به خود فرد وارد می‌شود و تأثیر عاطفی این انتقادهای شدیداللحن از شکایت‌های منطقی‌تر بسیار تباه کننده‌تر است. قابل درک است که احتمال بروز چنین حملاتی زمانی افزایش پیدا می‌کند که زن یا شوهر احساس کنند طرف مقابل شکایت آنان را نشنیده یا نادیده گرفته است.زمانی گفته می‌شود که رابطه زوجین، از لحاظ هوش هیجانی در سطح بالایی قرار دارد که زن و شوهر انرژی خود را برای تعمیر اختلاف‌ها صرف می‌کنند. تعمیر یعنی نشان دادن عشق و محبت زن و شوهر به یکدیگر بدون توجه به تعارض و کشمکشی که دارند. وقتی با همسرتان جر و بحث می‌کنید هرکلمه و هر عمل شما با همسرتان می‌تواند اوضاع را بهتر یا بدتر کند. تعمیرات بیانگر این واقعیت هستند که مهارت‌های هوش هیجانی در درون رابطه مورد استفاده قرار ‌گیرند. تعمیر یعنی پشت سر گذاشتن خشم، خشونت و دشمنی نسبت به همسر. اولین امید به تعمیر موفق، از خودآگاهی شما ریشه می‌گیرد. اگر هیجان‌ها شما را محکم به دیوار می‌کوبند هرگز نمی‌توانید بحث را به جایی برسانید، بنابراین زیرنظر داشتن و کنترل هیجان‌ها و رفتارهایتان می‌تواند بسیار مشکل باشد.برقراری رابطه‌ای که به خوشبختی و کامیابی منجر شود مستلزم توانایی ظرفیت هیجانی بالایی است که قدرت درونی، مهارت‌های تسلط بر نفس و توانایی تحمل توفان‌های زندگی را به شما خواهد داد. با احترام و عشق و گذشت دو جانبه می‌توانیم با افراد با آرامش ذهنی، کار یا زندگی کنیم وگرنه در دنیای آشفته درون خود زندگی خواهیم کرد.
  
  
بودا در یکی از جلسات برای شاگردان خویش چنین گفت: من هیچ شکل،رایحه ، صدا ویا تماسی را مانند وجود یک زن سراغ ندارم که بتواند اینچنین در یک مرد ایجاد هیجان کند.درواقع زمانی که ما چیزی را میبوئیم فقط بینی ما آن را حس میکند.این وضعیت برای در کلام و سایر حواس نیز صادق است بجز حس لامسه…در تمام سطح پوست ما مراکز لامسه وجود دارند.وقتی می گوییم که کسی را با تمام وجود دوست داریم اغراق نکرده ایم چون در عشق هر نقطه از سطح بدن ما مرکزی برای احساس لذت میباشد.دلیلی که پیرمرد و پیرزنها اینهمه با علاقه یکدیگر را نوازش میکنند این است که آنها ضعف قدرت جنسی را براحتی با لامسه جبران میکنند…حال با این مقدمه می خواهم مطلبی را برایتان روشن کنم…بعضی از آقایا ن متاسفانه بدلیل عدم تربیت جنسی فکر میکنند که کشش جنسی یک مرحله دارد و آن هم دوای دردش رابطه جسمی میباشد!!..آقایان بمحض اینکه گرایشی از همسرشان به سمت خود احساس کنند میگویند: ..خب دیگه، الان وقتشه که من نقش یک شوهر ایدآل رو بازی کنم!!!و شروع به رابطه جنسی میکنند و بعد هم فکر میکنند که عجب شوهران کار درستی هستند که این همه به همسرانشان رسیدگی میکنند!!نتیجه اینکه بدلیل عدم استفاده درست از رابطه جنسی زن دچار یک نارضایتی پنهان می شود.زیرا که مانند کسی میماند که آب میخورد ولی هنوز تشنه میباشد..باید بدانید که کشش جنسی مراحل دارد..مثلاً اگر آن را به 10 قسمت تقسیم کنیم از درجه 1 تا 6 یا 7 لازم نیست شما را رابطه جنسی داشته باشید چون خواست زن نیست…ولی شما هر مرحله ای رو 10 تعبییر میکنید و میگویید :…خانم ، برو تا بریم!!!!!چیزی که باید بدانید این است که حس لامسه یکی از عواملیست که براحتی نیاز جنسی زن را بدون ایجاد رابطه در مراحل ابتدایی پاسخگو میباشد…متاسفانه آقایان فکر میکنند که رابطه مانند چراغ برق است که تا کلید آن را بزنی همه جا روشن و غرق شادی شود و به محض خاموشی همواره برای روشن شدن آماده باشد!!..آقایان باید بدانند که اهمیت لامسه برای همسرانتان خیلی بیشتر از میکانیسم اقتران میباشد.حتماً باید کشش را در مراحل ابتدایی شناسایی کنید و از تکنیک های مختلف برای ارضای روحی و جسمی وی استفاده کنید…از آن جمله من به تکنیک ماساژ دادن اشاره میکنم…ماساژ دادن اندام های بدن ضمن اینکه باعث بهتر بحرکت در آمدن خون در بدن شده و خستگی را دفع میکند از نظر روحی یک نوع قدردانی مرد را برای زن تداعی میکند. و نیز امکان ارضا جسمی و روحی را در مراحل پایین که منظور زن ایجاد رابطه نمیباشد را داراست….زن به محض تماس دست یک مرد با خود احساس لذت و شعفی را در تمام بدن خود حس میکند.ماساژ دادن و لمس کمر و نقاط بدن عموماً یک حالت خلصه روحی برای زن بوجود می آورد که این حالت براحتی ارضا کننده روح وی میباشد و دیگر نیازی نیست که شما از رابطه فیزیکی استفاده کنید و پدر خود و همسرتان را در آورید…آخرش هم خسته و کوفته یواشکی فکر کنید چرا دیگه لذتی نداره؟؟..انگار یه چیزی کمه؟؟!!پس در لحظاتی که در همسرتان احساس سبک کشش جنسی میکنید با ماساژ دادن وی را به آرامش برسانید وانرژی خود را حفظ کنید ضمن اینکه از بی اثر کردن رابطه جنسی با همسرتان جلوگیری کرده اید…... این کار لذت س ک س را در شما و همسرتان بیشتر می کند.
  
  
کـاهـش میـل جنـسی در زنان امری بسیار شایع و در مـردان امری نادر اسـت. (حـتـی غـالب مـردانی کــه از اختلال نعوظ رنج میبرند نیز میل جنسی خود را از دست نمیدهند.)هورمون جنسی مردانه ی تستوسترون نقش فراوانی بروی میل جنسی در هر دو جنس مرد و زن ایفا میکند.برخلاف تصور عام پس از یائسگی احتمال افزایش میل جنسی در زنان بیشتر است تا کاهش میل جنسی.علل کاهش میل جنسی در مردان:الف _ علل جسمی:1-اعتیاد به الکل و یا مواد مخدر2-کم خونی (نادر)3-افزایش ترشح هورمون پرولاکتین از غده هیپوفیز.4-چاقی (علت شایع)5-مصرف برخی داروها (بویژه داروهای درمان مشکلات پروستات)6-کاهش هورمون جنسی تستوسترون (نادر)7-بیماریهای عمومی و مزمن نظیر دیابت.ب _علل روانی:1-افسردگی.2-استرس.3-خستگی و کار زیاد.4-اختلافات و مشکلات جدی با شریک زندگی.5-گرایشات همجنس گرایانه.6-ترس از عدم توانایی در ارضاء شریک جنسی.7-استرس های محیطی از قبیل سروصدا و یا نورهای آزاردهنده.علل کاهش میل جنسی در زنان:الف _علل جسمی:1-کم خونی به علت از دست دادن آهن در هنگام عادات ماهانه و یا زایمان (شایع)2-اعتیاد به الکل و یا مواد مخدر.3-بیماریهای عمومی و مزمن نظیر دیابت.4-پس از زایمان،طی بارداری و یا شیردهی به علت تغییرات شدید هورمونی.5-مصرف برخی داروها از قبیل آرام بخش ها،ضد افسردگی ها،کاهنده فشار خون و ضد حاملگی.6-افزایش ترشح هورمون پرولاکتین از غده هیپوفیز.ب _علل روانی:1-افسردگی.2-استرس.3-خستگی و یا کار زیاد.4-اضطراب.5-تجارب پیشین آزارهای جنسی و یا تجاوز جنسی.6-گرایش به همجنسان خود.7-اختلافات و مشکلات جدی با شریک زندگی.8-شرایط زندگی دشوار(زندگی کردن در یک منزل مشترک یا والدین خود و یا والدین شریک زندگی)9-استرس های محیطی از قبیل سروصدا و یا نورهای آزاردهنده.دلایل مشترک در مردان و زنان:1-اضطراب عملکردی: چنانچه مردان در رابطه های گذشته انزال زودرس و یا اختلال در نعوظ و زنان رابطه جنسی دردناک و یا عدم رسیدن به ارگاسم را تجربه کرده باشند، از بیم تکرار آن ممکن است از رابطه جنسی امتناع ورزیده و یا از آن دلزده شوند.2- افزایش آشنایی: عموما میل زوجین برای برقراری رابطه جنسی با یکدیگر با گذشت زمان کاهش می یابد.3-سرکوب کننده های میل جنسی: از قبیل تغییر در ظاهر فیزیکی (چاقی و یا لاغری)، بوی نامطبوع بدن، نامرتبی موها و لباس و عدم رسیدگی به بهداشت فردی.4-فعالیت بدنی خیلی زیاد و یا خیلی اندک.5-عدم آگاهی از دانش جنسی، خواسته ها و ترجیهات جنسی شریک زندگی.6-تکراری شدن شیوه و وضعیت بدنی برقراری رابطه جنسی.راهکارهای درمانی کاهش میل جنسی:1-درمان برای هریک از اختلالات زمینه ای.2-هورمون درمانی.3-کنترل استرس.4-مشاوره با کارشناسان مسایل زناشویی.5-فراگرفتن مهارتهای گفتگو و برقراری ارتباط موثر با جنس مخالف.6-رفع اختلافات و حل مشکلات، تنشها و رنجش ها.7-افزایش صمیمت با شریک زندگی.8-آموزش جنبه های مختلف رابطه جنسی.9-در میان گذاشتن علایق جنسی و خیالپردازیهای جنسی.10-رسیدگی به وضع ظاهری و بهداشت فردی.11-ایجاد تنوع در نحوه و مکان برقراری رابطه جنسی بصورت دوره ای.12-اجتناب از بی تحرکی.13-ایجاد اعتدال در کار و جنبه های دیگر زندگی
  
  
دوست دارم همین ابتدا این توضیح را بدهم که مردان همیشه در روابطشان با جنس مخالف دنبال ارضاء حس قدرت جویی خودشان هستند و این به لحاظ تاریخی و اجتماعی اثبات شده است که مردان بنا به ساختار فیزیولوژیکی شان موجوداتی خشن هستند، اما زنان برعکس بنا به ساختار روانی، فیزیولوژیک و فکریشان موجوداتی هستند که نیاز به تامین امنیت و احساس آرامش هستند، لذا 20 تحریک کننده جنسی زیر عمدتا در همین راستا عمل میکنند و با دادن احساس امنیتی پایدار موجب این میشوند که زن از حالت تدافعی در سکس بیرون بی آید و به نقطه ای برسد که مطلوب اکثر مردان تلقی میشود و این همان جایی است که هم مرد با احساس فرمانفرمایی سکسی به لذت جنسی میرسد و هم زن با احساس امنیت در سکس به اوج نقطه لذت جنسی اش نزدیک می شود.این مثال را هم قبل از خواندن مقاله بشنوید که استاد بزرگ روانشناسی میگفته اند که : « در خانه باید مرد پادشاه و زن نخست وزیر باشد » البته از نوع انگلیسیش ( یه وقت فکر نکنید من انگلیسیم، منظورم اینه که مرد باید حس فرمانفرمایی اش تامین شود )، اگر رابطه این گونه باشد و بر اساس درک و تامین نیازهای متقابل باشد می شود به پایداری و محکم بودن آن مطمئن بود. ( برای درک درست این جمله، مقاله سرد کننده های جنسی مردان را بخوانید تا خدای ناکرده تلقی استبدادی از این جمله نداشته باشید . ) برای رسیدن به درکی متقابل از نیازهای جنس مخالفتان میتوانید ادامه مقاله را مطالعه فرمایید.20 تحریک کننده سکسی زنان :این مردان تحریک کننده، زنان را از موجوداتی ترسو و متنفر از سکس به قهرمانان داستانهای عشقی تبدیل میکنند، آیا دوست دارید همسرتان را به یکی از این قهرمانان تبدیل کنید ؟ اگه دوست دارید سعی کنید جزء این 20 مرد باشید تا ببینید که هیچ زنی توان رد کردن و پس زدن جنسی شما را ندارد !!!1- مردهایی که به آرامی و با ملایمت عشق ورزی میکنند ( آقایونی که به سرعت میروند سراغ شورت خانمشان و عمل دخول را شروع میکنند و فوری و باعجله میخواهند کار را تمام کنند به این نکته دقت کنند که اگر شعله های جنسی خانمشان را به آرامی روشن کنند این شعله ها تا مدت بیشتری روشن خواهند ماند. )2- مردهایی که در بستر نیز با همسرشان صحبت میکنند ( آقایونی که نمیخواهند احساساتشان را با کلمات عاشقانه در حین سکس بیان کنند، به این نکته دقت کنند که بیان احساسات عاشقانه در قبل، هنگام و بعد از سکس به زن احساس محبوبیت و امنیت میدهد، احساسی که همسرتان را به وزیری محبوب در دربار شما تبدیل خواهد کرد. ) 3- مردهایی که در بوسیدن مهارت دارند ( هر بوسه عاشقانه که بر لبان همسرتان میزنید میتواند به مانند پیامی پرقدرت بر قلب همسرتان فرود می آید و اورا شعله ور سازد، این جمله را هرگز فراموش نکنید! )4- مردهایی که با چشمان خود به همسرشان نشان میدهند اورا دوست دارند و به او عشق می ورزند ( این را بدانید که ارتباط چشمی بین دو نفر نیرومند ترین و موثرترین ارتباطات است که پیامدش فعال شدن چرخه های دیگر بدن هر دو طرف است، پس با نگاهی عاشقانه به همسرتان احساس محبوبیت بدهید و از مزایای این ارتباط لذت ببرید. )5- مردهایی که لباس های همسرشان را به آرامی در می آوردند ( قابل توجه آقایونی که تا شهوتی میشوند فوری و با عجله شروع میکنند به کندن لباسهای خانمشون و حتی گاهی تمایل دارن که معشوقشون لخت کرده روی تخت آماده و منتظر خوابیده باشه ! رفقا این را برای بار آخر میگوم، زنان در پروسه جنسی شان نیاز به آمادگی دارند و این کار میتواند یکی از آمادگیهای لازم را به آنها بدهد . )6- مردهایی که در تحریک کردن همسرشان به وسیله لمس کردن مهارت دارند ( زنها در پروسه آمادگی برای سکس نیاز دارند که با نوازش و لمس آرام، آماده دخول و عملیات جنسی شوند، این نکته را هم به داشته هایتان اضافه کنید. )7- مردهایی که با موهای همسرشان بازی میکنند ( فکر نمیکنم هیچ زنی در دنیا وجود داشته باشد که درهنگام معاشقه از چنگ زدن دستهای معشوقش در موهای سرش لذت نبرد ! )8- مردهایی که از معاشقه سکسی با همسرشان لذت میبرند ( خیلی ساده است هنگامی که معاشقه بکنید و احساساتتان را به بیرون تراوش کنید این خود مهمترین جذب کننده برای همسرتان است. )9- مردهایی که عشق خود را در بیرون از اتاق خواب نیز به همسرشان نشان می دهند و او را به احساس و باور محبوبیت وادار می کنند ( یک «دوستت دارم» ، یک شاخه گل ، یک اس ام اس عاشقانه و یک تک زنگ نیم روزی که به همسرتان احساس محبوبیت بدهد ، میتواند در شب هنگام به طوفانی عشقی تبدیل شود، باور نمیکنید، فردا صبح امتحان کنید ! )10- مردانی که می دانند چگونه بدن زنانه و موئث همسرشان را ارضاء کنند.11- مردهایی که میدانند چگونه همسرشان را به لحاظ جنسی فریبا و دلنشین کنند.12- مردهایی که پیش از عشق ورزی خود را به لحاظ فیزیکی و جسمانی آماده میکنند. ( کارهایی ماننده خوشبو کردن دهان، ازاله موهای زائد، عطر زدن و دوش گرفتن و … میتوانند برای آماده کردن جسمی شما موثر باشند. )13- مردهایی که به همسرشان احساس زیبا بودن می دهند. (اینجا یک راز را بهتون میگم ، هنگامی که یک زن احساس بکند که برای شما زیبا است ، مثله توپ میترکه ! ازمن گفتن )14- مردهایی که از ماساژ دادن به همسر خود لذت میبرند. ( زبان عشق لمس کردن است، دستهای شما زایده هایی فیزیکی نیستند بلکه فرستده هایی قوی اند که نیروی جنسی شما را منتقل میکنند، با نوازشی عاشقانه معنای واقعی این جمله را درک کنید. )15- مردهایی که عاشق در آغوش گرفتن همسرشان هستند.16- مردهایی که دستهای همسر خود را در دست میگیرند و آن را نوازش میکنند.17- مردهایی که پس از گذشت سالیان همچنان مانند روزهای اول آشنایی شان با همسر خود رفتار میکنند. ( آهان این نکته ماله کهنه کاراست، رفقا با تجربه دقت کنند که اگه اجازه ندهید همسرتان برایتان عادی شود و نگاهتان همان نگاه اول باشد، این طوفان عشقی تبدیل به امواجی پایدار خواهد شد که ضامن پایداری رابطه تان در تمام زندگی باقی مانده خواهد شد. )18- مردهایی که به همسرشان نشان میدهند که او تنها زن زندگی آنهاست و به او احساس و باور «خاص بودن» میدهند.19- مردهایی که همسرشان را دوست دارند و به او عشق میورزند.20- مردهایی که چنین باور دارند عشق همسرشان تحمل تمامی سختی های زندگی را برای آنها سهل و آسان و حتی ارزشمند میکند.
  
  
نمی توانیدرابطه عـاشقـانـه داشـته بـاشیـــد و زندگی مشترک شروعکـنـید. در نـهایـت سرگردان می شـــوید که در چه جهنمیگرفتار آمده اید.من این قضیه را برای شما روشن خواهم کرد، تفاوت قابل توجهی بین آنچه که خانمها حتما در دوران تجردتان مواقعـی پـیـش آمـده کـه شـنــیـدهباشـیـد خــانمها معمولا نمی توانند مرد نجیب، حساس وخـوب و مـهـربـان مـورد نـظـر خـود را پـیـدا نمایند. همچنینمطمئنا برای شما هم پیش آمده که بخواهید آن مرد موردنـــظر باشید و حتما فکر کرده اید که نباید در مقابل خانمهامـقـاومــت زیادی از خود نشان دهید. ولی در کمال نابوریایــن مورد جواب نخواهد داد، خانمهای زیادی اطراف شــماوجـود خــــواهند داشت اما با هیچ کدام از آنان از مرد مورد نظرشان انتظار دارند و خصوصیات واقعی آن شخص وجود دارد. به عبارت دیگر، خصوصیات واقعی فرد مورد نظر و اسطوره ای که طرف مقابل از شخص مورد نظر برای خود ساخته است. آنچه در زیر آمده برخی از عمومی ترین خصوصیات ذکر شده از مرد مورد نظر می باشد، همچنین این مطلب که آیا این موارد آنقدر صحت دارند که بتوان روی آنان حساب کرد نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.مرد حساسبسیاری از خانمها اذعان می کنند به مرد حساسی علاقه مندند که از بیان مداوم احساسات خود واهمه نداشته باشد، وقتی این مورد زیاد تکرار می شود با احساس زنانه او هماهنگ است حال هر معنی داشته باشد مهم نیست. این مردی است که رفتار مردانه ندارد. بنابراین چنین مردی در نهایت هر زنی را از خود می راند و انتظارات او را نیز بالا می برد (این مورد زمانی روی می دهد که مرد بسیار احساساتی و نفوذ پذیر باشد). البته این بدان معنا نیست که خانمها یک انسان بی احساس و حیوان صفت را می پسندند که همیشه به آنان بی احترامی نماید و اعصاب آنان را خورد کند. بنابراین خانمها به دنبال چه نوع مردی هستند؟ مردی بین دو مورد ذکر شده. مردی که نه زیاد احساساتی باشد و نه زیاد بی احساس. به عنوان مثال در صورت درگذشت یکی از بستگان نزدیک عادی است که مردها فریاد بزنند اما این مورد برای بیستم بار به یاد آوری یک نمایش، بسیار غیر عادی خواهد بود.همچنین، زمانی که خانمها به شخصی واقعا علاقه مند باشند، رفتار آنان کمی مرموز و عجیب می شود. پس باید بدانید که چه موقع باید کنار او باشید و چه موقع باید تنهایش بگذارید. به عنوان مثال در صورتی که به شما با حالتی گریان زنگ بزند چرا که یکی از بدترین هفته های زندگی اش را گذرانده و شما به خوبی با او رفتار نکنید، اصلا رفتار خوبی نخواهد بود پس عصبی اش نکنید و به او زنگ بزنید.بر خلاف باور عمومی سن جوانی سن حساس، خوب و پر از سلحشوری و فتوت میباشد. با این وجود خانمها مرد بسیار احساساتی را دوست ندارند، آنها یک مرد واقعی با احساسات مردانه را می پسندند. اما باز هم سخن از تعادل می باشد. چنانچه سعی در تحت تاثیر قرار دادن ما از طریق احساساتی بودن زیاد دارید، احساسات ما را خاموش خواهید کرد، اما چنانچه با اغوش باز در را به روی همسرتان باز کنید و برایش چای بریزید و به او خسته نباشید بگویید، راه درست را بر گزیده اید. پولدار پولداراغلب آقایان فکر می کنند خانمها یک مرد پولدار موفق با ماشین آخر سیستم و آپارتمان مجلل می خواهند. اما درست نیست، چرا که اغلب خصوصیات خوب آقایان است که خانمها را تحت تاثیر قرار می دهد نه حسابهای بانکی آنان.خانمها مردی را خواهند پسندید که قادر به ایجاد یک زندگی خوب و راحت باشد همچنین بلند پرواز باشد نه اینکه ناگهان ارث پدری به او رسیده و از طریق آن خوشبخت و پولدار شود. چرا که به قول معروف باد آورده را باد می برد، بنابراین خانهما می خواهند بدانند آیا واقعا مردشان قدرت بدست آوردن پول و جرات چرخاندن یک زندگی را دارد یا نه.هواداران تام کروزبه غیر از زنان پست و فرومایه و دختران نوجوان، دیگر خانمها از شما انتظار نخواهند داشت که مانند یک ستاره سینما عمل کنید. آنچه که آنان از شما انتظار دارند اینست که از آنچه به دست می آورند، نهایت استفاده را بکنید و به خودتان اهمیت دهید، اعتماد بنفس و جذبه بالائی داشته و توان استفاده از آن در اداره زندگی را داشته باشید. همچنین بدانید که چه مدلها و رنگهایی به شما می آید و از آنان استفاده نمائید.سعی کنید کسی نباشید که در دراز مدت نتیجه معکوس برای خانمها داشته باشید. به خاطر خدا سعی کنید از شخصیت خودتان لذت ببرید و هوش خانمها را با بازی دادنهای مشخص و واضح آزمایش نکنید تا آنان را مجبور کنید دوستتان داشته باشند.مرد خانوادهزنی که به دنبال چیزی بیش از یک عیش و نوش زود گذر است می خواهد با مردی باشد که حداقل از زندگی در بین سرو صدای بچه ها برای خود جهنم نسازد و بچه ها را دوست داشته باشد. لازم نیست کژپنداری کنید و فکر کنید که زنها به دنبال پدری برای فرزندان متولد نشده شان هستند. این فقط بدین معناست که چنانچه خانمها برای خود در آینده فرزندی تصور کنند، مایلند شریک زندگی آنان کسی باشد که مانند آنان فکر کند، بنابراین اگر روزی زنی احساس کند که باردار است نگران این نباشد که این قضیه برای همسرش شک بدی است و یا اینکه نگران این نباشد که همسرش از او بخواهد بچه را سقط کند؛ این مرد مورد علاقه اوست.همچنین اغلب خانمها مایلند با کسی زندگی کنند که با افراد خانواده آنان رابطه خوبی داشته باشد و با آنان با احترام و مهربانی برخورد نماید. این قضیه نشان می دهد که او برای مفهوم خانواده ارزش قائل است و اهمیت یک رابطه خوب و نزدیک داشتن را در خانواده می داند.خصوصیات دیگری که زنها در زندگی برای مرد مورد علاقه اشان به دنبال آن هستند عبارتند از:یک اخلاق خوب که فقط مختص به شوخی و مزه ریختن با دیگران نمی شود وفاداری (هیچ زنی وجود یک هوو را تحمل نمی کند) احترام مهربانی گرما هوشمندی تفاهمموارد بالا را به خاطر بسپارید، چرا که شانس شما برای اینکه مرد مورد علاقه خانمی باشید را افزایش می دهد. نگران نباشید لازم نیست نقش مرد رویائی را بازی کنید که سوار بر اسب سفید برای خوشبخت کردن خانمی از راه می رسد
  
  
اگر چه در زنان، نازا بودن و سردذ مزاج بودن دو امر متفاوت است ولی عنن مردان شامل کلیه نواقص آلات تناسلی است که بعلت آن مرد از مقاربت کامل یا ناقص ناتوان باشد. زن ممکن است سرد مزاج باشد و لذتی از عمل نزدیکی نبرد ولی آبستن شود و در کار مادری خالی از نقص باشد یا بر عکس زن می شود نازا باشد ولی از مقاربت متمتع گردد.معمولا از کلمه عنن نواقص را در آلت تناسلی مرد اداره می کنند که مانع نعوظ باشد ولی بین بعضی اقوام این کلمه برای مواردی هم مصطلح است که مرد در اثر فقدان ترشح غدد تناسلی اولادش نشود پس گاه می شود که مرد به هنگام مقاربت کاملا طبیعی است ولی زن را آبستن نمی شود اینکه همیشه تقصیر را از زن می پندارند خطاست و شاید علت در تخمه مرد بوده و زن تندرست باشد

اول هوس جماع، دوم نعوظ، سوم انزال، چهارم اوج لذت انزال هر یک از این مراحل دستخوش عوارضی می شود1- هوسدر اثر تراوش ماده ای بنام هورمون از غدد ایجاد می شود و هیچ بشری نیست که بکلی فاقد این ترشح باشد چنانکه هیچ انسانی بکلی فاقد اشتها نیست جز آنکه گاهی این هوس از امور متعارفی جنسی منحرف می گردد و این نوع بیماری جنسی است که شخص را از مقاربت بیزار می کند و عمل جماع در نزد شخص موجب انزجار گشته و این کیفیت مان پیدا کردن فرزند است.زنان و مردانی یافت می شود که از حیث انزال و غیره تندرست و سالمند لکن برای برانگیختن هوس محرکی غیر از آنچه عادی است محتاجند و این عنن نیست، مثلا برخی مردها دچار حالتی می شوند که برای حصول نعوظ باید به وسائل زشتی متشبث گردند گاهی باید شلاقشان زد یا کارهای شگفت انگیز دیگر نمود و گرنه نعوظ حاصل نمی شود و هوسشان تحریک نمی گردد.2- نعوظگاه می شود مردی که کاملا سالم و طبیعی است خواستار نزدیکی با زن خود می شود چون بااو مواجه گشت نعوظ دست نمی دهد. باید توضیح داد کزمانی نعوظ دست می دهد که اعصاب نعوظی تحریک شده خون به جسم اسفنجی قضیب ریخته و آن را راست و سخت می کند.عنن بر دو قسم است یکی عنن ناقص و یکی عنن کامل. کسی که گرفتار عنن ناقص باشد اگر شرایط خاصی مهیا شود از عهده جماع بر می آید ولی آنکه دچار عنن کامل گشت به هیچوجه از نعوظ بهره مند نیست. عنن ناقص در اثر اختلالات روحی دست می دهد و موقتی است ولی عنن کامل دشوارتر و ناشی از نواقص جسمی است.از عنن ناقص و موقتی یکی خستگی است که چون قوای بدنی ضعیف و فرسوده شد اثر آن به اعصاب نعوظی نیز می رسد.مرض قند وورم کلیه مزمن در کار نعوظ موثر است، سل سینه در آغاز قوا را تحریک می کند ولی سرانجام به عنن می گردد بیماریهائی که باعث فربهی است فعالیت جنسی را کند می نماید و بطور کلی وفور چربی چه در مرد و چه در زن علامت نقصی در آلت تناسلی است.عنن عصبی مساله پیچیده تری است ودر آن حال شخص از یافتن علت عنن موقتی عاجز است، بااینکه علت امری جزئی است معهذا شخص را بفکر می اندازد و موجب پریشان خیالی او می شود مثلا اگر اطاق کثیف یا بستر ناراحت باشد یا محیط غیر مطلوب و اوضاع خلوت طبق مذاق نباشد گاهی شخص حساس را به قدری متاثر می نماید که عنن ناقص دست می دهد، به همین دلیل باید به خاطر داشت که عمل نزدیکی تنها امری جنسی نیست بلکه جنبه روحی آن نیز همان اندازه مهم است.یک مانع مهم روحی نعوظ، مخالفت نهانی ضمیر است که بر اصول اخلاقی استوار باشد غیر از عوامل اخلاقی که نعوظ را خاموش می نماید امر دیگری که موجب عنن ناقص می شود ترس است که انواع علل دارد.آنچه بیشتر باعث ترس می شود هراس از امراض واگیردار است، اندیشه آنکه شخص ممکنست دچار سوزاک یا سفلیس شود به اعصاب نعوظ اثر نموده اعصاب را از انجام وظیفه باز می دارد.
  
  
میل جنسی البته چیز جالبی است اما مردان و زنانی که در آن افراط می کنند روح و جسم خودشان رافرسوده می سازند.برای اصلاح این وضع نه فقط باید به اشتباهات موجوده در روابط مرد و زن پی برد، در عین حال باید دارای این جرات و اراده نیز بود که چاره ای آنرا پذیرفت و اجرا کرد اینکار همیشه آسان نیست زیرا اغلب لازم می شود نظریات و عقاید نادرستی را که از دوران بچگی یاد گرفته و تربیت غلطی را که پذیرفته ایم بکلی دور بریزیم و بجای آن افکار درست و تازه ای را قبول کنیمرفتار مردان امروه درباره روابط جنسی باید از روی اطلاع و دانستن باشد.باید زنان و مردان بدانند روابط جنسی بهمان درجه که با جسم رابطه دارد مربوط به روح نیز می باشد. برای زنیکه عشق را به درستی احساس کرده و شناخته است، روح نیز مانند جسم محتاج روابط جنسی است.عشق و تمایل جنسی بیشتر از هر صنعت دیگری احتیاج به درک و رفتار هنری دارد. از طرف دیگر چون مربوط به محرمیت ویگانگی دو نفر انسان می باشد به هیچ وجه درباره آن نباید لاابالی به خرج داد زیرا تولید تلخی و دلتنگی می کند، عشق در عین حال که ارواح را بهم پیوند می دهد باید آرزوهای مشروع جسم را نیز اقناع کند. کسی که دوست می دارد. یواش یواش و بر اثر تجربه به اسرار زندگی و عشق پی می برد.هدف رابطه جنسی فقط عبارت از ادامه تولید نسل و یا فقط اقناع هوس و آرزوی جسم نیست زیرا این کا را بدون وجود عشق نیز می توان انجام داد.نویسندگانی وجود دارند که می گویند همه اسرار صحت و سعادت در توافق جنسی زن و مرد است. زیرا عشق و توافق جنسی، در عن حال به صداقت، رفاقت و شفقت احتیاج دارد و اگر عدم توافق و هماهنگی جسمی بین زن و شوهر وجود داشته باشد و رابطه جنسی، آنطوریکه شایسته است انجام نگیرد، همین عناصر دیگر در میان زن و شوهر نمی تواند به صورت کاملی بوجود بیاید. زن و شوهری که توافق جنسی در میانشان وجود داشته باشد حتی اگر دارای عقاید و نظریات مخالف نیز باشند می توانند بدون اینکه در معرض تهدید خطر جدائی قرار بگیرند و بدون اینکه مرافعه و اختلافی بینشان بوجود بیاید، با هم زندگانی کنند، اما محیطی که عشق و توافق جنسی وجود نداشته باشد، کوچکترین اختلاف فکری، کار را بجای باریک می کشاند.مردی که زندگانی جنسی مرتبی داشته باشد، در تمام مدت عمر خویش نوعی خوبی و راحتی احساس می کند که هیچ چیز دیگری نمی تواند آنرا به او ببخشد. پیوسته با اعتماد به نفس و اطمینان خاطر زندگی می کند زیرا در خود قدرت اقدام و تصمیم می بیند و در خود مردانگی سراغ دارد و پیوسته آماده مبارزه با مشکلات زندگی است. زندگی جنسی مرتب او را به خانه و زندگیش پابند می سازد. گذشته از آن، عشق و توافق متقابل جنسی، سد قوی و محکمی در مقابل عدم قدرت جنسی می باشد.منبع : پاسخ به مسائل ، ناگفته های جنسی و زناشویی - مترجم : محمدرضا دژکام
  
  
بالا رفتن سن ازدواج باعث شده است که خیلی‌ها دیر بچه ‌دار شوند یا دیرتر از معمول به فکر بچه‌ دار شدن بیفتند. محققان می‌گویند در قرن بیست و یکم، تقریبا یک نوزاد از هر 10 نوزاد، از مادری متولد می‌شود که بیشتر از 35 سال سن دارد. اگر شما هم مثل خیلی‌های دیگر،
چیزهایی درباره عوارض حاملگی و زایمان در سنین بالا شنیده‌اید و نگرانید که این عوارض، گریبان شما را هم بگیرد،‌ توصیه می‌کنم سوال و جواب‌های زیر را بخوانید. شاید پاسخ سوال‌های خودتان را هم در لابه‌لای این سوال و جواب‌‌ها پیدا کنید...
1- آیا می‌توانم بعد از 30 تا 35 سالگی باردار شوم؟امروزه بسیاری از متخصصان مراقبت‌های بارداری، خطرات دوران بارداری را با وضعیت سلامت مادر قضاوت می‌کنند. سابقه پزشکی قبلی، شاخص‌ترین نشانه سلامت یک زن در دوران بارداری است. برای مثال، احتمال آنکه یک زن 39 ساله سالم دچار مشکلات ناشی از بارداری شود، کمتر از زنی بیست ساله است که از یک بیماری مزمن مانند دیابت رنج می‌برد. سلامتی و تناسب یک زن، بیشتر از سن او بر بارداری تاثیرگذار است.
2- آیا سن مادر در باروری او تاثیر دارد؟بزرگ‌ترین مانع بارداری که ممکن است برای خانم‌های بالای 35 سال پیش آید، احتمال باردار نشدن آنها است. بیشترین احتمال باروری، در سنین 20 تا 24 سال است. در 35 تا 39 سالگی، این احتمال به حدود یک چهارم تقلیل می‌یابد و در 40 تا 45 سال، باروری فرد، 95 درصد کمتر از دهه سوم زندگی‌اش خواهد بود. بنابراین اگر بیش از 35 سال سن دارید و 6 ماه است که اقدام به بارداری کرده‌اید، در صورت باردار نشدن، فرصت را از دست ندهید و حتما به متخصصان زنان و زایمان یا مراکز ناباروری مراجعه نمایید.
3- آیا سن پدر نیز موثر است؟اگر در سنین میانسالی باشید، احتمالا همسرتان نیز در همین گروه سنی قرار دارد. البته تعیین این مساله که سن پدر چه‌قدر بر بارداری تاثیرگذار است، آسان نیست. بعضی تحقیقات نشان داده‌اند که مردان 55 ساله و مسن‌تر به احتمال بیشتری صاحب فرزندانی مبتلا به نشانگان داون می‌شوند ولی این احتمال آن‌قدر زیاد نیست که جای نگرانی داشته باشد. برخی کارشناسان پیشنهاد می‌کنند که بهتر است مردان پیش از 40 سالگی پدر شوند، البته این یک دیدگاه محافظه‌کارانه است و همه با آن موافق نیستند. پیش از اظهارنظر قطعی در مورد سن پدر و تاثیر آن بر بارداری، داده‌ها و تحقیقات بیشتری مورد نیاز است.
4- در این قبیل زوج‌ها، احتمال بروز چه مشکلاتی در دوران بارداری بیشتر است؟برخی مشکلات وابسته به سن هستند و خطر بروز آنها با افزایش سن بیشتر می‌شود مانند فشار خون بالا ، دیابت و جفت سرراهی (زمانی که جفت در قسمت پایین رحم جایگزین شده و قسمتی یا تمام دهانه رحم را پوشانده است). هر یک از این اختلالات می‌توانند باعث ایجاد مشکل جدی در دوران بارداری شوند و باید به خوبی تحت کنترل درآیند. به دلیل این که اختلالات کروموزومی‌ یکی از شایع‌ترین علل سقط است، احتمال وقوع سقط با افزایش سن بیشتر می‌شود. احتمال دوقلوزایی نیز در زنان میانسال بیشتر است. به علاوه، بسیاری از مطالعات نشان داده است که نیاز به زایمان با روش جراحی سزارین در خانم‌های باردار بالای 35 سال بیشتر است شاید به این دلیل که دردهای زایمانی و زایمان ممکن است بیشتر طول بکشد و یا چون زنان میانسال اغلب کودکان بزرگ جثه‌ای دارند. پس از زایمان نیز ممکن است رحم، به سرعت رحم یک زن جوان منقبض نشده و خون‌ریزی پس از زایمان بیشتر و طولانی‌تر باشد.
5- چه خطراتی فرزندمان را تهدید می‌کند و چه‌کار باید بکنیم؟مشکل دیگری که با افزایش سن رخ می‌دهد، افزایش احتمال اختلالات کروموزومی‌ و ژنتیک است. برای مثال، خطر نشانگان داون از یک نوزاد در 385 نوزاد متولد از مادر 30 ساله به یک نوزاد از 109 مادر 40 ساله می‌رسد. مشاوره ژنتیک اقدامی‌ عاقلانه است اما اگر بالای 40 سال دارید، انجام مشاوره ژنتیک قویا توصیه می‌شود. در مشاوره ژنتیک، پدر و مادر و متخصصانی حضور می‌یابند که زمینه تخصص آنها بررسی مشکلات همراه با بروز و یا خطر بروز نوعی اختلال ژنتیکی است. در مشاوره ژنتیک ، اطلاعات موجود درباره ژنتیک انسان در مورد یک زوج به خصوص به کار گرفته می‌شوند. این اطلاعات تفسیر می‌شوند تا زوج بتوانند آن را درک کنند و براساس آن در مورد بچه‌دار شدن، تصمیم‌گیری کنند. شاید هم لازم باشد برخی تست‌های به خصوص مانند آمنیوسنتز یا نمونه‌برداری از پرزهای جفتی را در دوران بارداری و به منظور ارزیابی سلامت جنین انجام دهید.
6- چگونه می‌توانم در این سن بارداری راحت‌تری را بگذرانم؟با توجه به بالا بودن سن‌تان ممکن است وزن بیشتری اضافه کنید، خطوط کشش پوستی در مکان‌هایی ظاهر شوند که قبلا وجود نداشته‌اند، سینه‌ها آویزان‌تر شوند و احساس کنید که قدرت عضلانی خود را از دست داده‌اید. در تمام این موارد دقت به روش زندگی، تغذیه و ورزش مناسب می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد. به دلیل صرف انرژی و زمان بیشتر، خستگی و ضعف یکی از بزرگ‌ترین مشکلات شما خواهد بود. این وضعیت، یکی از شایع‌ترین مشکلات زنان باردار است. استراحت برای سلامتی خودتان و جنین ضروری است. از هر فرصتی برای استراحت یا خواب مختصر استفاده کنید. مسئولیت‌های جدید بر عهده نگیرید. در شغل خود، داوطلب انجام پروژه‌های بزرگ نشوید. به دلیل شرایط جدیدتان می‌توانید به درخواست‌های دیگران نه بگویید.
  
  
   1   2   3   4   5   >>   >